* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *
این که میدونی سرانجامی نداری باهاش و دل خوش میکنی به بیسرانجامیش
این که معیار زیبایی میشه برات و دوستت میگه رفیق این کجاش خوشگله
این که خودش ساکته و هرکی هرچی میگه دربارهش تو دفاع میکنی ازش و تهش میگی البته ربطی به من نداره
این که مهم نیست که چی داره چی نداره و امیدواری به همهی چیزایی که قراره با هم بسازین بعدها
این که به همه میگی هنوز برات زوده اما تا یه عروس و داماد میبینی، خودتو با اون بهجاشون تصور میکنی و دلت غنج میره
این که تا یه بچهی خوشگل میبینی، به پهنای صورت لبخند میزنی و با خودت میگی بچهی من و فلانیم حسابی خوشگل میشه هاااا
این که تا حرف عشق و دوست داشتن میشه سکوت میکنی و قلبت تندتر میتپه به خاطر راز شیرینی که یه روزی قراره برملا بشه
این که شبا آخرین اسمی که قبل از خواب میاد توی ذهنت و صبح به محض بیدار شدن میاد رو لبات همونیه که سعی میکنی چیزی ازش نگی تو جمع
این که به جایی میرسی که تو خلوتت به خودِ خدا بگی: تو رو خدا، فقط اونو میخواماااا
این که از همون جملهی اول این نوشته حواست پرت یه نفر بود فقط.
به روی خودت نیار
ولی اینا رو بهش میگن عشق
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *
طاهره اباذری هریس